یادداشت اقتصادی؛
معنای موفقیت بازار متشكل ارزی چیست؟
به گزارش متخصص فلز تحلیلگر اقتصادی در یادداشتی به بررسی ابعاد راه اندازی بازار متشكل ارزی، معنا و الزامات موفقیت آن پرداخت.
به گزارش متخصص فلز به نقل از مهر، مجید شاكری، تحلیلگر اقتصادی در یادداشتی به بررسی ابعاد راه اندازی بازار متشكل ارزی، معنا و الزامات موفقیت آن پرداخت. بازار متشكل ارزی، بخشی مهم و نه كافی از برنامه «تغییر در نحوه محاسبه نرخ مبادلاتی ارز نقدی تهران» است. برای توضیح این جمله ظاهراً كوتاه، قبل از هر چیز باید درباره نحوه محاسبه فعلی نرخ تهران توضیحاتی تقدیم شود. هر روز بامداد نرخ تبدیل درهم امارات (ارز كاملاً الصاق شده به دلار آمریكا) به ریال ایران در بازار دبی به دست می آید. در تهران بر مبنای خروجی نرخ فوق، نرخ فردایی دلار تهران محاسبه می شود و بعد نرخ نقد تهران از روی نرخ فردایی به دست می آید. این همان فرایندی است كه هر روز بامداد تا پیش از ظهر، تكرار می شود و شما وقتی پیش از تكمیل فرایند به صرافی می روید صراف به شما می گوید: «نرخ امروز درنیامده است». چه چیزی به درهم امارات چنین قدرتی را داده است؟ این سوال مهمی است كه چه چیزی سبب شده پایتخت ارزی ایران در محلی خارج از فضای جغرافیایی و حتی امنیتی آن قرار گیرد؟ مهم تر آن كه با عنایت به سیاست (درست یا غلط) لنگر كردن نرخ ارز در اقتصاد ایران و هم نقش مهم فروش ارز توسط بانك مركزی در صدم پایه پولی ناشی از فروش ارز نفت به بانك مركزی عملاً این پایتخت ارزی نقش مسلط را در جهت دهی به سیاست های مالی و سیاست های پولی ایران هم ایفا كرده و می كند. این پاسخ علل بیرونی و داخلی متعددی دارد؛ اما یكی از مهمترین موارد مساله تحریم استفاده از دلار ضد ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. قبل از شرح اهمیت این تحریم چهل ساله و اثر آن بر فرآیندهای اقتصادی ایران، لازم است شرح دهم كه چرا دلار (و نه ارزهای دیگر) نقش مهمی در تجارت خارجی داشته و دارند. یك صادر كننده به علت صادرات، بستانكار ارز خارجی می شود. درآمد او به ارز خارجی است؛ اما هزینه های وی به ارز ملی است. در مقابل واردكننده هزینه های ارزی دارد اما درآمد او به ارز ملی است. ایده آل خیالی آن است كه در دقیقاً در زمان و مكان وقوع بستانكاری ناشی از صادرات، واردكننده ای هم نیاز ارزی داشته باشد. اما در عمل اولاً نقاط وقوع بدهكاری و بستانكاری ارزی به لحاظ جغرافیایی یكی نیست و فرد صادركننده نیازمند انتقال ارز حاصل از صادرات به نقطه ای كه تمركزی از نیاز وارداتی در آن وجود دارد هستید، ثانیاً به علت یكی نبودن چرخه زمانی و فصل بندی نیاز صادرات و واردات صادر كننده باید برای مدتی دارایی حاصل از صادرات خویش را در چارچوب یك ارز قابل اعتماد كه ریسك كاهش ناگهانی ارزش نداشته باشد دسته بندی كنید. كمتر ارزی همزمان از باب قوت شبكه انتقال و پرداخت و اطمینان نسبی به عدم تورم های ناگهانی حتی در دراز مدت همزمان معدلی شبیه دلار آمریكا را دارد.(یورو در جمع این دو متغیر با فاصله زیاد پس از دلار ایستاده است) ارزهای محكم تر از دلار در ارزهای حاشیه ای پیدا می شود ولی ابداً شبكه انتقال و پرداختی قویتر از دلار را در اختیار ندارند. بخش مهمی از این قوت شبكه پرداخت سهم بالای دلار از سبد دارایی های خارجی بانكهای مركزی است كه به منزله یك بافر برای گذاشتن تفاوت تسویه روزانه بانكهای محلی در گره های شبكه ایفای نقش می كند بدون آن كه نیاز چندانی به انجام تسویه در بازار بین بانكی آمریكا یا دسترسی به ناشر دلار وجود داشته باشد. این حقیقت البته نباید سبب شود تصور نماییم ایجاد شبكه پرداخت دلاری با انقطاع كامل از ناشر دلار (فدرال رزرو) وجود دارد.(تاكید می كنم حتی در مبادلات یورو دلار) منطق بانكداری ذخیره جزئی سبب می شود بانك فارغ از آن كه با چه ارزی كار می كند، روی هر ارزی كه بر مبنای آن تعهد بوجود می آورد به ناشر ارز مربوطه مستقیماً یا غیر مستقیم دسترسی داشته باشد. به بیان دیگر شما نمی توانید یك شبكه گسترده و كارایی ارزی بدون دسترسی مستقیم یا غیر مستقیم، با هزینه یا بی هزینه به فدرال رزرو بنا كنید. با پیروزی انقلاب اسلامی دسترسی مستقیم اقتصاد ایران به بازار بین بانكی دلار و هم ناشر دلار قطع گردید اما نقش دلار همچنان در اقتصاد ایران باقی بود. تجارت خارجی ایران برای اتصال غیر مستقیم به ناشر دلار به دنبال جایی می گشت كه همزمان هم به ناشر دلار وصل باشد، زیر ساخت جمعیتی لازم را داشته باشد و به لحاظ جغرافیایی به ایران نزدیك باشد تا هم امكان صادرات مجدد در آن فراهم باشد و هم در فاصله زمانی معقول در مواقع نیاز بتوان ارز حواله را به صورت آزادانه به صورت اسكناس به تهران آورد. دبی همه این خصوصیت ها را داشت و نقطه اصلی اتصال ارز حواله به ارز نقد گردید. اساساً همین حقیقت سبب شد بازار فردایی بر مبنای درهم امارات تنظیم شود چون كه در نظریه هر قطعه اسكناسی كه در بازار فردایی خرید یا فروش می شود (اگر معامله به تسویه فیزیكی برسد) ظرف ۲۴ ساعت از دبی قابل ورود است. شكل گیری این زنجیره تولید قیمت، یك عامل مهم داخلی هم داشت. بانك ملی شعبه دبی. جایی كه بانك مركزی از راه آن بر سر زنجیره می ایستاد (درهم تزریق می كرد) و بر پایداری شبكه پرداخت دلاری غیر مستقیم ایرانی- ایرانی می افزود. در واقع در اینجا بانك مركزی به جای آن كه بتواند در داخل جغرافیایی ایران نقش آخرین پوشش دهنده مانده بدهی معاملات روزانه را انجام می داد و سبب می شد همزمان هم نیروی رو به پایین مهمی روی نرخ ارز اعمال شود و هم در نظریه احتیاج به خط اعتباری ارزی از بیرون سیستم فراهم نباشد. در واقع در نبود رابطه اعتباری بین بانك مركزی (یا هر بانك ایرانی) با فدرال رزرو پول نفت نقش یك وام ارزی بدون بازگشت غلطان را ایفا می كرد و زیر ساخت دبی، این ساختار تسویه داخلی ناقص الخلقه را به ۱۲ رده شبكه پرداخت رسمی دلار در جهان وصل می كرد. نشانه قوت این تحلیل آن است كه در دوره ای با فعال شدن مكانیزم یوترن دلار (دسترسی به دلار از راه شعب خارجی شركت های امریكایی) و استقرار بانكهای خارجی بویژه HSBC در كیش، عملاً دبی به سرعت نقش خویش را در انتقالات ارزی ایران از دست داد.( دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی) یكی از علل طبیعی، عادی و حتی مطلوب انگاشتن این انتقال پایتخت به دبی آن بود كه بانك مركزی فرض می گرفت از راه ملی دبی می تواند به راحتی با اثر گذاری بر سر زنجیره، كل زنجیره را تحت كنترل داشته باشد. همینطور با عنایت به تعدد و عمق بازار تسویه روزانه در شرایط عادی بانك مركزی با تأمین عدد بسیار كوچك تری نسبت به هر جای دیگری از زنجیره می توانست زنجیره را تحت كنترل داشته باشد. بنابراین هیچگاه بانك واقعاً نیازی نمی دید كه خویش را درگیر بازار فردایی تهران كند. كافی بود بازی را در دبی می بردید. بانك مركزی با اینكه همیشه گزینه دخالت در بازار نقد تهران را هم روی میز داشت در عمل می دانست كه مداخله در تهران چندان مفید به فایده نیست و نیازی به منابعی به مراتب بیشتر از ان چه در دبی نیاز است دارد. هم به لحاظ منطق قیمت گذاری و هم به لحاط اندازه نسبی بازار حواله و نقد و هم به لحاظ تفاوت عمق دو بازار. بانك مركزی به خوبی می دانست كه مداخله در بازار تهران فقط در شرایط انحراف نسبی نرخ تهران از دبی (به علل موسمی) یا وقتی كه به دلیلی امكان مداخله در دبی وجود ندارد قابل تجویز است. نكته مهم این بود كه وقتی بانك به دلیلی ناتوان از مداخله در دبی بود، زنجیره پیش گفته ساخت قیمت چنان ریسكی را به بازار تهران منتقل می كرد كه عملاً بانك در تهران به تنها فروشنده بدل می شد و این امر علاوه بر همه موارد قبلی احتیاج به تزریق را بسیار بیشتر از نمونه مشابه تزریق در دبی می كرد.(بهمن ۹۶) با اینكه همواره گزینه ورود بانك مركزی به بازار فردایی هم می توانست برای كنترل نرخ مطرح باشد (بخصوص از این بابت كه این بازار تنها جایی بود كه بانك مركزی صرفاً با ریال می توانست در آن مداخله بكند) اما با عنایت به ان كه كنترل نرخ ارز تنها یكی از نیازهای بانك مركزی بود و خود بانك علاقه زیادی به هدم پایه پولی ریالی با فروش ارز (با هدف كنترل تورم) داشت، گزینه مداخله غیر ارزی در بازار ارز هیچگاه روی میز نمی آمد. از سوی دیگر حضور منظم و پایدار بانك در بازار فردایی احتیاج به نمونه ای به مراتب استانداردتر از سبزه میدان دارد.(هم به لحاظ حسابداری و هم به لحاظ قضائی). وجود یك بازار آتی استاندارد هم بدون وجود یك بازار فیزیكی استاندارد تقریباً بی معناست. امری كه تا زمان امكان مداخله پایدار از ملی دبی عملاً چندان جدی انگاشته نمی شد. تحریم های مالی آمریكا در هر سه دوره تحریمی پیشا برجام، برجام و پسا برجام اساساً روی همین زنجیره تولید نرخ سوار است. بسته به شرایط و زمان از یك طرف با محدود سازی تجاری-مالی ایران با سایر كشورها، تلاش می شود فعالیت های حواله ای ایران تا حد ممكن در دبی متمركز شود (تقاضای مستقیم درهم حفظ شود) از سوی دیگر با فشار بر درآمد نفتی و فشار مضاعف بر پیشگیری از تبدیل آن به درهم تلاش می شود عرضه كنترلی تا حد ممكن كاهش پیدا كند و ملی دبی پس از استفاده از ذخایر و بدهكاری در بازار بین بانكی امارات از كار بیفتد (اتفاقی كه به صورت دقیق در دور قبلی تحریم ها رخ داد) یا از خوف بدهكاری در بازار بین بانكی شدت عرضه خویش را كم كند (اتفاقی كه در دور فعلی تحریم رخ داده است) دو پاسخ طبیعی ساختار تجاری به این وضعیت در دوره های تحریمی تلاش همزمان برای انتقال عملیات تجاری به كشورهای دیگر و هم كوشش برای ادامه فعالیت در دبی از طرق دیگر است كه در هر دو دوره قبلی و فعلی تحریم ها تلفیقی از این دو استفاده شده است. مشكل چاره اول (انتقال عملیات تجاری-مالی) اینرسی طبیعی انتقال از یك نقشه تجاری ۴۰ ساله به هر نقطه دیگر است. اینرسی كه نبود ساختار جایگزین صادرات مجدد شدت آنرا تقویت می كند. این به این معنا نیست كه چنین مسیری شروع نشده یا توفیق نداشته بلكه به این معناست كه واقعیات میدانی از شدت اثر آن شدیداً می كاهد. ایراد چاره دوم آن است كه شدیداً به میزان فشار وارد شده در دبی حساس است. وقتی میزان فشار وارده در دبی از حدود مشخصی فراتر نمی رود، ایده ادامه فعالیت در دبی از طرق جایگزین با توفیق فوری مواجه می شود (زمستان ۹۱) ولی وقتی این فشارها به صورت روز افزون و فزاینده با ابعاد امنیتی مختلف رخ می نماید این روش گرفتار مشكلات جدی است.(بهار ۹۷ و مقاطع دیگر با این توضیح كه وقایع بهار ۹۸( كانال تبدیل درهم امارات به اسكناس دلار) مقابله ای مؤثر با این فشار تلقی می شود.) اشاره شد كه بازار متشكل ارزی بخشی از فرایند بازآرایی نظام تولید نرخ است. چه چیزی به بانك مركزی این دلیری (یا احتیاج را) تزریق كرده است كه با وجود همه گزاره های پیش گفته مبادرت به هجوم به این ساختار تولید نرخ كند؟ اولاً به علل مختلف همچون امكان تبدیل ارز نیمایی به اسكناس و هم بالاتر بودن نرخ نقد در از حواله در خلال مدت زمان قابل توجهی از سال ۹۷ انباره های بزرگ و مهمی از اسكناس داخل ایران بوجود آمده كه هیچگاه قبل از این و با این كیفیت و توزیع وجود نداشته است. به بیان دیگر یك موجودی بافر بسیار بزرگ داخل خاك ایران بوجود آمده است. ثانیاً به علت تشدید فشار در دبی به ناچار چاره انتقال بخش هایی از نقشه تجاری به نقاط مستقل یا در حاشیه دبی جدی شده است. معنای جغرافیایی این گزاره ان است كه مبادی ورود اسكناس دلار عمیقاً متنوع گشته است و به دلایلی تنوع این مبادی می تواند روز افزون هم باشد. این هر دو گزاره جمله" ارز تعهد شده بازار فردایی ظرف ۲۴ ساعت قابل تهیه از دبی است" به " ارز تعهد شده بازار فردایی ظرف ۲۴ ساعت قابل عرضه است (از استاك یا فلو) " بدل كرده است. این به این معنا نیست كه قبل از این ذخیره بافر خصوصی وجود نداشته است یا به این معنا نیست كه پیش از این اسكناس از نقاط غیر از دبی وارد نمی شده است؛ بلكه مسئله درباره سهم و كیفیت اثر است. نكته بعدی آن كه به علت فشار بالا در دبی و تغییر شكل تجارت عملاً سهم دبی از نگهداشت حواله ارز هم كاهنده بوده است (بخصوص پس از مقطع بسیار خطرناك خرداد ۹۷ كه بعنوان یك اثر جانبی برنامه هولناك ارز ۴۲۰۰ تومانی ناگهان میزان انباره درهمی ارز ناشی از صادرات افزایش یافته بود) و همین امر هم لولا بودن دبی بین بازار نقد و حواله را تا حد قابل توجهی تضعیف كرده است. همه این حقایق زنجیره صلب (ولی همچنان مورد ارجاع) تعیین نرخ درهم-فردایی سبزه- دلار تهران را گرفتار تنوع در مبادی و مصارف نموده است و اینجا نقطه ای است كه شانس انتقال تعیین نرخ از محل عرضه به محل مصرف اساساً بیشتر از هر زمانی در ۴۰ سال قبل است. بازآرایی زنجیره نرخ طبعاً باید شامل هر سه عضو زنجیره باشد (امروزی، فردایی و حواله) و اكتفا به یكی از اجزای زنجیره خطایی راهبردی است. از سوی دیگر بنا نهادن بخش آتی زنجیره بدون ایجاد یك بازار فیزیكی واقعی نشدنی است و این نكته آغاز بانك مركزی از بازار نقد را درك پذیرتر می كند. هر چند كه از لزوم تلاش موازی در بازار حواله نمی كاهد. این همه به ما می گوید كه بازار متشكل ارزی جزئی حیاتی و نه كافی از بازآرایی زنجیره تعیین نرخ تهران است. آیا تشكیل بازار متشكل اثر فوری بر نرخ نقدی تهران دارد؟ بله و خیر خیر از این نظر كه بازار متشكل اساساً برای تعیین نرخ ساخته نشده است بلكه برای تغییر روی تعیین نرخ ساخته شده است. بله از این نظر كه اولاً حركت به سمت بازار كاراتر، (با تعریف بازار قوی یا نیمه قوی در مالی) سبب كاهش نوسانات دوره ای و تصحیح فوری نرخ با هر خبر می شود و این امر به نوبه خود از تقاضای سفته بازی (همچنین است درباره فاصله قیمت خرید و فروش) در این بازار می كاهد (و با فرض وجود اتصال بین این بازار و بازار آزاد) این فرض درباره بازار آزاد هم صحیح است (درباره این فرض نكات دیگری بعداً عرض می شود.) از سوی دیگر مقید بودن معاملات به حجم های بزرگ و معاملات واقعی سبب كاهش واریانس نرخ می شود. و مانع از افزایش های ناگهانی می شود. باید توجه داشت كه رسیدن به یك بازار كارا نیازمند زمان است. ثانیاً مرجعیت این نرخ برای بازار آزاد نیازمند زمان است. من عمیقاً نگرانم فردای روز آغاز بازار متشكل ارزی با فریادهای بسیاری درباره بی تأثیر بودن ان یا ایجاد یك نرخ جدید همراه باشد و اثر منفی جدی بر پذیرش آرام ولی رو به جلوی آن در ارجاع دهی نرخ بازار آزاد داشته باشد. آیا باید از تحمل نشدن نرخ بازار و استفاده از روش های غیر بازاری توسط بانك مركزی برای كاهش نرخ در بازار متشكل نگران باشیم؟ واقعاً خیر، در خلال سال قبل یعنی از مهر ۹۷ تا كنون بانك بارها نشان داده كه در بخشی از كار كه به بازار نقد مرتبط می باشد كاملاً در حاشیه نرخ بازار حركت می كند و از تزریق های مصنوعی زیر نرخ بازار یا عدد دستوری استفاده نمی كند چنان كه بارها در ماههای گذشته نشان داده به افزایش آربیتراژ بین صرافی بانكی و بازار آزاد عمیقاً حساس است. این متن درباره چیستی بازار متشكل تنظیم شده بود و به ریسك های پیش رو این بازار كمتر پرداخته شد. ریسك هایی هست كه باید به صورت جدی درباره آن اندیشید و به اندازه خود تأسیس بازار مهم هستند. همچون آن كه نكند بازار متشكل مختص به گروه مشخصی از صرافان شود، سوال بسیار مهم دیگر آن كه آیا نباید موازی آغاز بازار متشكل و پیش از اضافه شدن ابزار فردایی و یا حواله به آن حدی از حضور در بازار سبزه میدان برای آموخته كردن نرخ فردایی با بازار متشكل انجام شود؟ اگر چنین است معانی قضائی و شرعی چنین موردی چه خواهد بود؟ دیگر آن كه اتصال بازار متشكل به بازار آزاد چگونه باید انجام شود؟ آیا باید مصارف ارز اسكناس به همین ۲۳ مورد فعلی منوط شود؟ نحوه اتصال كانتر حواله به این بازار از كدام زاویه و روی چه ارزی باید باشد؟ پاسخ به این سوالات اساساً راحت نیست و وجوه مختلفی دارد كه خود نوشتار جداگانه ای را طلب می كند. این سوالات با اینكه مهم هستند اما پاسخ به آن پویا و غیر ایستاست ثانیاً بخش های مهمی از آنها از جنس قراردادهای اجتماعی ای هستند كه در خلال زمان ایجاد می شوند. زمانی كه به صورت طبیعی با زمان لازم برای كارا شدن بازار همراهی دارد و برای پاسخ به هیچ یك از آنها دیر نشده است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب